توانایی داشتن رضایت‌مندی یکی از بزرگترین گنجینه‌های این روزها است، همچنین چیزی است که در این زمان بسیار کمیاب است. فرهنگ ما با تمام وجود فریاد می‌زند قانع نشو. ما همیشه به چیزهای بیشتر و بیشتر احتیاج داریم. ما به رسمیت شناخته شدن، پول، خانه‌های بزرگتر، لباسهای زیباتر، غذاهای خیال‌انگیز، مواد غذایی حیوانی بیشتر، کشور زیباتر، رفتار بهتر کودکان، والدین شرافتمند، شلوار جین تنگ‌تر، چمن‌های آراسته‌تر، ماشین سریعتر، گاز ارزان‌تر، زمین بیسبال بزرگتر، صداهای بلندتر، شنوندگان بیشتر، موهای بلندتر، زبان حیله‌گرانه بیشتر، پاسخ متقابل تند و تیزتر احتیاج داریم. همه چیز بیشتر با تر همراه است مثل بهتر، بزرگتر، بلندتر.

 

رضایت‌مندی


هنگامی‌که این چیزها به زندگی ما می‌آیند، این خیلی خوب و عالی است. آیا اشتباه می‌کنم؟ ما می‌خواهیم فرزندانمان بطور دائم رشد کنند و به انسانهای بهتری تبدیل شوند و می‌خواهیم که خودمان بهترین باشیم، اما نه به منظور تحت تأثیر قرار دادن دیگران یا اینکه در چشم آنها بالاتر به نظر برسیم.


فکر می‌کنید چه تعداد از مردم به صندلی تکیه می‌دهند، فقط نفس می‌کشند و تجربه رضایت‌مندی را در طول روز احساس می‌کنند؟ چه مقدار، یک بار در ماه یا یک بار در سال؟ این باید مطلقاً خسته کننده باشد که هرگز راضی نشوید.


رضایت‌مندی به معنی خواسته‌های بیشتر نیست، رضایت‌مندی به معنی قدردانی از چیزهایی که دارید است.


این یکی از بزرگترین هدیه‌هایی است که می‌توانید به خودتان بدهید، فقط یکبار در طول زندگی این احساس رضایت را به خودتان بدهید تا متوجه منظور من بشوید. این احساس می‌تواند هرچه محکم‌تر از شما حمایت کند. من به یک سری از چیزها در زندگی‌ام اجازه خواهم داد ( تلویزیون، موزیک، مجله، آگهی‌ها و غیره) وجود داشته باشند، اما وقتی که احساس رضایت‌مندی من را مختل ‌کنند، زمان آن است که بروند. من می‌توانم با دستم تعداد برنامه‌های تلویزیونی که نگاه کردم را بشمارم. من تنها دو ایستگاه رادیویی دارم، من تنها به آن دو ایستگاه رادیویی گوش خواهم داد. من 90% از اطلاعاتی که در حافظه تلفن همراهم است را حذف خواهم کرد زیرا نمی‌خواهم با این آهنگ در سرم که چقدر زندگی سخت است یا چرا عصبانی هستم در حالی که عصبانی نیستم قدم بزنم.


بعضی از مردم ممکن است استدلال کنند که در حقیقت چون من تلویزیون نگاه نمی‌کنم با این کار خودم را از دنیای بیرون منفک کرده‌ام. من به آگهی‌های داغی که ممکن است خارج از دسترس من باشد توجهی نمی‌کنم. اما برای دانستن به قدر کافی شنیده‌ام و دیده‌ام و چیز زیادی از دست نداده‌ام، من ایده‌های بیشتری در ذهنم درست می‌کنم، من احساس رضایت‌مندی دارم.


من می‌توانم زمان بیشتری را با تلویزیون خاموش سپری کنم و پشت ایوان بنشینم و پریدن پرندگان را از شاخه‌ای به شاخه دیگر تماشا کنم، همچنین قهوه‌ام را می‌نوشم و شگفت‌زده خواهم شد اگر یک سنجاب روی صورتم بیاید. من می‌توانم رادیو را خاموش نگه دارم و به لحن صدای بچه‌هایم در مورد روزی که در مدرسه داشتند با من حرف می‌زنند گوش بدهم. من چیزی را از دست نمی‌دهم. من فقط برای احساس رضایت‌مندی معامله می‌کنم. من قطعاً احساس رضایت‌مندی را جایگزین آن چیزها می‌کنم. این احساس بهتری است.