تلخ وشیرین94

دوستانه

تلخ وشیرین94

دوستانه

سگی که تبدیل به قهرمان شد +تصاویر


سگی با کاری که در حق یک کودک کرد، تبدیل به قهرمان شد.
به گزارش خبرنگار باشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان، سگ خانگی با به موقع هشدار دادن به مادر یک کودک که در دستگاه خشک‌کن پنهان شده بود و در را به روی خودش قفل کرده بود، تبدیل به قهرمان این خانواده شد.

سگی که تبدیل به قهرمان شد +تصاویر

سگی که تبدیل به قهرمان شد +تصاویر

رایلی جج 5 ساله کودک اهل ایرلند شمالی و مبتلا به سندروم دان است که در حال بازی کردن در خانه در دستگاه خشک‌کن خانه گیر کرده بود و دستگاه روشن شده بود که تدی سگ خانواده متوجه این قضیه شد.

آرون، پدر رایلی گفته است که در آن لحظه مادر رایلی خانه بوده اما در حال جارو زدن خانه بوده است که ناگهان سگ آن‌ها از راه می‌رسد و پارس می‌کند و مادر رایلی هم که متوجه می‌شود اتفاق بدی افتاده است که تدی او را به پیش دستگاه می‌برد.

سگی که تبدیل به قهرمان شد +تصاویر

خوشبختانه، تدی این قضیه را به سرعت به مادر رایلی منتقل کرد و بچه جان سالم به در برد .

گفتنی است؛ حالا خانواده جج از سگ خود به عنوان قهرمان خانوادگی یاد خواهند کرد.

ماری فلزی که در آسمان سوئد پیچ و تاب می خورد

برج پیچنده آسمانخراشی است در شهر مالمو سوئد که به دست معمار، مهندس عمران و هنرمند اسپانیایی سانتیاگو کالاتراوا طراحی و در اوت ۲۰۰۵ به طور رسمی افتتاح شده‌است. این برج ۵۴ طبقه‌ای ۱۹۰ متر ارتفاع دارد.

به گزارش تیترشهر: برج پیچنده آسمانخراشی است در شهر مالمو سوئد که به دست معمار، مهندس عمران و هنرمند اسپانیایی سانتیاگو کالاتراوا طراحی و در اوت ۲۰۰۵ به طور رسمی افتتاح شده‌است. این برج ۵۴ طبقه‌ای ۱۹۰ متر ارتفاع دارد. پس از اتمام پروژه این برج رتبهٔ بلندترین سازه در کشورهای اسکاندیناویایی و دومین آپارتمان بلند در اروپا را از آن خود کرد. برج پیچنده در حال حاضر بلندترین آسمان‌خراش کشور سوئد می‌باشد.

این برج شامل نه مکعب است که حول یک محور مرکزی پیچ خورده‌اند. بالاترین بخش برج نود درجه نسبت به سطح مبنای آن چرخیده‌است. در اصل هر طبقهٔ این برج شامل مقطعی مستطیلی است که حول محور مرکزی آن با زاویه‌ای مشخص چرخیده و به یک مقطع سه گوش متصل شده که یک داربست فولادی آن را محیط کرده‌است. دو مکعب پنج طبقه از نه مکعبی که روی هم قرار گرفته‌اند به فضای اداری اختصاص یافته‌است. ۱۴۹ آپارتمان مجلل و شیک نیز در طبقات فوقانی قرار دارند.
ماری بتونی که در آسمان سوئد پیچ و تاب می خورد
ماری بتونی که در آسمان سوئد پیچ و تاب می خورد
ماری بتونی که در آسمان سوئد پیچ و تاب می خورد

سکته زدم


آخه بیشعور ، منم سکته زدم با این کار تو ، چه برسه به اون بچه بدبخت :|

aks neveshte radsms004 عکس نوشته های خنده دار و طنز جدید

طوفانی بزرگ در راه است

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: پیروزی ‌ترامپ با شعار مبارزه بانظام سیاسی آمریکا که فساد و تقلب آن را پر کرده است از زمینه‌های طوفانی بزرگ در جامعه آمریکا خبر می‌دهد.
به گزارش جنوب نیوز، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی اینستاگرامی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا واکنش نشان داد:

طوفانی بزرگ در راه است

در این یادداشت آمده است: پیروزی هشت سال پیش اوباما با شعار تغییر، جنبش اعتراضی ضد وال استریت علیه فساد سیاسی و مالی نظام آمریکا در چهار سال پیش که تندتر از شعار تغییر بود و پیروزی  ‌ترامپ با شعار مبارزه بانظام سیاسی آمریکا که فساد و تقلب آن را پر کرده است از زمینه‌های یک طوفانی بزرگ در جامعه آمریکا خبر می‌دهد.

وی در این یادداشت می‌‌افزاید: مردم آمریکا به فردی رای دادند که با صدای بلند فریاد می‌زد نظام سیاسی و اقتصادی امریکا غرق در فساد است. اما آیا این فرد قادر است این فساد ساختاری و پیچیده را اصلاح کند؟ آیا او اوضاع آمریکا را بدتر نمی‌کند؟ آیا عملکرد او در ادامه روند پیشین طوفان خشم مردمی را تشدید نخواهد کرد؟ عاقلانه است که آینده را در اراده ملت‌ها و سنت‌های تغییرناپذیر الهی جستجو کنیم

سیلی خوردن



امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم !


دل به دلم بدین تا براتون تعریف کنم



پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و 


برای طرفم شاخ و شونه می کشیدم که نابودت میکنم ! به زمین


 و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی!


زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و........ خلاصه فریاد میزدم


یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمیرسید 


هی میپرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید....



منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و 


هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید 


که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه


 برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین


 مزاحم دیگران نشین و....



دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم


 ناخودآگاه ساکت شدم ! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب 


این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ،


 اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! ذوستم که اونور


 خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! 


اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، 


دخترتون گناه داره....... دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه؟!



حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، 


توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!



یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای 


زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!



تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! 


حتی بهم آدامس هم نفروخت!



هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه ! چه قدرتمند بود!!



مواظب باشید با کی درگیر می شید! ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!