امیر سرتیپ نوذر نعمتی به عنوان جانشین و امیر سرتیپ علی جهانشاهی به عنوان معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی ارتش منصوب شدند
امیر سرتیپ نوذر نعمتی به عنوان جانشین و امیر سرتیپ علی جهانشاهی به عنوان معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی ارتش منصوب شدند.
به گزارش روابط عمومی نیروی زمینی ارتش،صبح امروز مراسم معارفه جانشین و معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با حضور امیر سرتیپ کیومرث حیدری فرمانده نیروی زمینی ارتش، معاونین و جمعی از فرماندهان و کارکنان این نیرو در ستاد فرماندهی نیروی زمینی برگزار شد و امیر سرتیپ نوذر نعمتی به عنوان جانشین و امیر سرتیپ علی جهانشاهی به عنوان معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی ارتش معرفی شدند.
گفتنی است این انتصاب برابر پیشنهاد فرمانده نیروی زمینی و تصویب فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت.
امیر سرتیپ نوذر نعمتی پیش از این معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی و فرماندهی تیپ هوابرد شیراز ، تیپ 65 نوهد و فرماندهی قرارگاه عملیاتی لشکر 23 پرندک را در کارنامه فرماندهی خود دارد.
امیر سرتیپ جهانشاهی نیز پیش از این فرمانده قرارگاه شمالشرق نیروی زمینی و فرمانده لشکر 77 پیروز ثامن الائمه (ع) خراسان بوده است.
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود...
کشاورز به او گفت که برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. و مرد قبول کرد...
درِ اولین طویله که بزرگترین هم بود باز شد. باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگینترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین میکوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت.
دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت میکرد.
جوان پیش خودش گفت: "منطق میگوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد."
سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.
پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد...
اما گاو... دم نداشت!!!
زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی...
435
درخت سایهاش را بیدریغ به تو میبخشد
و خورشید گرمایش را
و گل شمیم خوشش را،
باران طراوتش را و آسمان برکتش را
و رود قطره قطره آبش را
و پرنده نوای دل انگیزش را...
و همه و همه بخشیدن را از خدایی آموختهاند که آنها را زیبا آفریده...
زیباترین آفریده خدا انسان است.
تو برای بخشیدن چه داری؟
ثروتت؟
دانشت؟
جانت؟
همه اینها خوب است...
اما چرا از گنج بیپایانی که در وجودت داری خرج نمیکنی؟
محبتــــــــــــــــــــــــ !
حاضری آنرا ببخشی؟
با خندهای بر لبت
یا اخلاقی خوش
یا دستان پرمهری که بر سر کودکی خسته از کار میکشی...
یا با محبتی که به عشقت میکنی...
یا...
مطمئن باش گنجت تمام نمیشود بلکه زیاد خواهد شد...
از بخشیدنش دریغ نکن...
150
زیبایی چیست؟ هرچه که بر روی لبانتان تبسم ایجاد کند. لبخندها به زیباییها بستگی دارند. هرچه زیباییهای بیشتری ببینید، لبخندهای بیشتری بر لبهایتان مینشیند. که نه تنها به روح آدمی آرامش میبخشد بلکه کام دیگران را هم شیرین میکند.
همیشه قدمهای انسانهای مهربان گلریزان است. به هر کجا میروند عطر وجودشان همه را لبریز از ارامش میکنند. اثر قدمهایشان نقش زیبای محبت است. نقشی که هیچ نیرویی نمیتواند آن را محو کند.
درعشقورزی، حوصله را از قطره آب بیاموز که با صبوری راه به دل سنگ پیدا میکند. مهربانی دلهای پاک، روی قلبهای سخت، مانند قطره آب روی سنگ اثر میگذارد. قطره قطره دل سخت را میشکافد و راه به اقیانوس مییابد. آن وقت است که عاطفهها از وجودشان منور میشوند. و مانند خورشید همه جا را از فیض حضورشان بهرهمند میسازند.
انسانها، با مهرشان کار خورشید را بر عالم هستی میکنند. به دلهای تاریک روشنایی میبخشند. اندیشه کن، تا پیشهور مهربانی باشی. هدیه شما عشق و ارامش باشد. تا اسمان در قلبها، جاودان بماند.