تلخ وشیرین94

دوستانه

تلخ وشیرین94

دوستانه

رضایت خدا

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ولادت امام رضا علیه‌السلام

عنوان: رضا و رضایت

ایجاد انگیزه[۱]

روزی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ عرض کرد: خدایا بهترین خلق خود که ترا عبادت و بندگی می‌کند به من معرفی کن. خداوند وحی نمود: (ای موسی!) بر ساحل دریا برو، و آن شخص را خواهی یافت. موسی به آن مکان رسید، مردی را یافت که به مرض جذام و پیسی مبتلا بود، و همواره خداوند را تسبیح می‌کرد.

موسی ـ علیه السلام ـ از جبرئیل پرسید: آن مردی که بهترین خلق است، کجاست؟ گفت: همین مرد مریض است، الان من مأمورم چشم‌های او را بگیرم تو گوش بده چه می‌گوید. به اشاره جبرئیل دو چشم آن مرد بیرون آمد و بر صورتش افتاد.

مرد نابینا گفت: بارالها! تو خواستی از چشم بهره‌مندم کردی و اینک خواستی که آن را از من بگیری، ای کسی که به من نیکی می‌کنی و صله می‌رسانی!

موسی ـ علیه السلام ـ نزد آن فرد رفت و فرمود: ای بنده خدا! من مردی مستجاب الدعوه هستم، اگر دوست داری دعا کنم تا خدا دیده‌گانت را به تو برگرداند؟

گفت: نمی‌خواهم، زیرا خدا نابینایی را برایم خواسته و من راضی به رضای او هستم.

حضرت موسی ـ علیه السلام ـ فرمود: شنیدم می‌گفتی: ای نیکو کننده و صله رساننده! منظورت از این جملات چه بود؟ گفت: در این آبادی غیر از من، کسی خدا را نمی‌شناسد و یا پرسش نمی‌کند (چه نیکی و صله‌ای بالاتر از این که خدا مرا با خود آشنا کرده است.)

موسی ـ علیه السلام ـ شگفت‌زده شد و گفت: این عابدترین خلق خدا در دنیاست.[۲]

مقام «رضایت» یکی از مقام‌هایی است که بندگان خالص شاخص خداوند به این مقام می‌رسند.

اهمیت و جایگاه ویژه‌ای که فضیلتی مانند «رضایت از خداوند» در پی دارد، با دیگر فضایل قابل مقایسه نیست. همۀ خوبی‌های انسان یک طرف، همۀ اطاعت‌هایی که انسان از خداوند متعال دارد و همۀ امر و نهی‌هایی که اجرا می‌کند، یک طرف، راضی بودن به قضاء الهی شدن هم یک طرف.

مشهورترین لقب امام هشتم «رضا» است. درست است که همه امامان صادق، کاظم، رضا، جواد و هادی و... بودند، ولی برای هر یک به مناسبتی لقب به خصوص تعیین گشته است.

چه کسی و چرا امام هشتم را به این لقب ملقب نموده است؟ این لقب چه پیامی برای دوستداران امام هشتم دارد؟ چگونه می‌توان این لقب را در خود نهادینه ساخت؟

متن و محتوا

ابونصر بزنطی ـ رضوان‌الله تعالی علیه ـ می‌گوید: به امام جواد ـ علیه‌السلام ـ گفتم: گروهی از مخالفان شما می‌گویند: مأمون، لقب رضا را به پدرت داده است! زیرا او به ولایت‌عهدی راضی شد.

امام جواد ـ علیه السلام ـ فرمودند: به خدا سوگند، دروغ گفته و گناهکار شده‌اند. پدرم را خدای تعالی رضا لقب داده است؛ زیرا که او به خداوندی خدا در آسمانش و به رسالت رسول الله و ائمه در زمینش راضی بود.

گفتم: مگر همه پدرانت چنین نبودند؟ فرمود: آری. گفتم: پس چرا فقط پدرت به این لقب ملقب شده است؟ فرمود: چون مخالفان از دشمنانش مانند موافقان از دوستانش از وی راضی شدند و چنین چیزی برای پدرانش به وجود نیامد، لذا از میان همه به رضا ملقب گردید.[۳]

ناگفته نماند: مخالفان خواسته‌اند از این طریق نقصی بر آن حضرت فراهم آوردند، ولی چنانکه مرور شد این لقب از جانب خدا بوده است.

در یک تقسیم‌بندی کلی رضایت به سه گونه تقسیم می‌شود

الف: رضایت از تقدیر خداوند

ب: رضایت از فعل خود

ج: رضایت از عمل دیگران



  ادامه مطلب ...

درد دل با خدا


-: الو! سلام

-: سلام علیکم! بفرمایید.

-: ببخشید با خدا کار داشتم، می خواستم با خودشون صحبت کنم.

-: خودم هستم، باز چی شده بنده من؟

-: اِ… چه حافظه ای ماشا الله. چه زود منو شناختید.

-: من هیچ کس و فراموش نمیکنم. هیچکس.

-: ببخشید خدا جونم! کارم یه خورده طول می کشه وقت دارین؟

-: بگو! همه حرفات رو می شنوم.

-: خدا جونم؟!

-: بگو جانم!

-: یه خواهش دارم.

-: بگو عزیزم.

-: ببین خدا! می دونی! می خوام بدونم وقتی باهات حرف می زنم و درد دل می کنم صدامو می شنوی یا نه.

اصلا می خوام هر وقت دعا می کنم، دعامو بشنوی. به حرفم گوش بدی.

می دونی! همینکه بدونم یکی حرفم رو می شنوه برام کافیه.

-: من که بارها گفتم ادعونی استجب لکم.

تو هر دفعه منو صدا کنی جوابت رو میدم.

هر موقع منو صدا کنی میام و پای درد دلت می شینم و باهات حرف می زنم. اما وقتی اینقدر این گوش تو هر صدایی و هر سخنی رو شنیده و سنگین شده که صدای منو نمی شنوه، تقصیر من نیست.

-: واقعا حرفام رو می شنوی؟!

-: واقعا حرفات رو می شنوم.

-: ببین خدا! تو از همه چیز با خبری. همه چیز رو می دونی، مگه نه؟

-: بله!

-: از حاجتم، از نامه نا نوشتم، از حرف نگفتم، از وضع دنیام، از آخرتم، از ظاهرم، از چیزی که تو دل دارم، … از همش خبر داری؟

-: آره همش رو می دونم

-: هق هق گریه هام رو می بینی؟

وقتی از بیچارگی و درموندگیم پیشت شکایت می کنم، حرفام رو می شنوی؟

وقتی از همه جا درمونده می شم و طرف تو میام، می فهمی که میام؟

صدای در زدنام رو می شنوی؟

-: بله بنده ام. می بینم. می شنوم. می فهمم. مگه نشنیدی ان الله بصیر بالعباد. مگه نشنیدی ان الله سمیع الدعاء

-: می دونم. اما من…

-: هر جا که بری بازم بنده منی. اما از بس که باور نمی کنی که همشو می بینم و می شنوم اینقدر دل منو می شکونی.

-: الهی بمیرم!

-: بارها شده گفتم نرو. نفهمیدی. رفتی. هی دنبالت اومدم. به ملائک گفتم مبادا چیزی بنویسینا صبر کنید تا لحظه اخر. بر می گرده. بنده ام اون عمل رو انجام نمی ده.بنده ام اون حرف رو نمی زنه. بنده ام اون…

هر چی ملائک گفتن بار الها! این بنده سابقه داره. دفعه اولش نیست. اما گفتم: نه شاید این دفعه عوض شده باشه. صبر کنید. چیزی ننویسید.
و اونا هم با من منتظر نشستن تا ببینن تو عوض شدی.

هی صدات زدم. گفتم: بنده ام نرو. اما تو رفتی. گفتم: بنده ام نزن. اما تو زدی. گفتم: بنده ام نکن. اما تو کردی. اخر سر منو پیش ملائک سر افکنده کردی. ملائک گفتن: بار الها! بازم بنده ات عوض نشد
-: شرمنده ام.

-: هر دفعه همین حرف رو می زنی. هر دفعه هم می بخشمت. هر دفعه هم به روم سیلی می زنی.

-: شرمندتم. با وجود همه محبتی که بهم داری سرم زیره. با اینکه خیلی بدم اما تو خیلی خوبی.

به جون خودم می دونم که اگه یکی از این نعمتهایی رو که بهم دادی بخاطر این همه کفر و ناشکریایی که می کنم ازم بگیری، کسی نمی تونه اون رو دوباره بهم بده.

به جون خودم می دونم اگر عزتی رو که تو چشم مردم بهم دادی و خوب می دونم که لایق این عزت نیستم، اگه ثانیه ای از من بگیری تو همون یک ثانیه کسی دیگه حاضر نیست بهم نگاه کنه. چه برسه به اینکه من رو به عنوان دوست، همراز و حتی فرزند قبول کنه.

اگه بگیری کی می تونه اون عزت رو به من بر گردونه؟! می دونم که جز خودت هیچ کس.

خدا جونم! از روز برام روشن تره که جز تو پناهی ندارم. هر جا برم، به هر راهی برم، به هر جا و مقامی برسم. باز اخر راه که رسیدم و دستم رو خالی دیدم تو رو صدا می کنم.

خیلی می ترسم یه روزی پیمونه گناه من سر بره و خشمت بگیره.

خیلی می ترسم که بگی به این بنده هر چی فرصت دادم آدم نشده.

خیلی می ترسم از لحظه ای که بخوای از من رو برگردونی.

خدا جونم! می دونم اینقدر نافرمانی و سرکشی کردم که لیاقت مهر تو رو ندارم.

اما…

اما بخشش صفتیه که فقط در خور شان و مقام توست.

-: دلمو می شکنی. غم رو دلم میاری. غصه دارم می کنی. بعد می گی غلط کردم؟!

می دونی! هر بار که میای دلم نمیاد دست رد تو سینت بزارم؟!

چشمای اشک بارونت رو که می بینم از خودم خجالت می کشم که در رو بروت باز نکنم. هر دفعه با روی گشاده در رو باز می کنم و به استقبالت میام به امید اینکه ایندفعه، دیگه رو درست می شی

اما تو میای نمک می خوری و نمک دون می شکنی

-: می دونم که با مدبر قرار دادن نفسم به خودم ستم کردم. اما خدایا! وای بر من اگر تو مرا نیامرزی. خدایا! تو زندگیم این همه به من نیکی کردی من چطور می تونم باور کنم که لحظه مرگ منو تنها بزرای و خوبی خودت رو از من دریغ کنی.

الهی اعتذاری الیک اعتذار من لم یستغن عن قبول عذره

فاقبل عذری یا اکرم من اعتذر الیه المسیئون

الهی لاترد حاجتی

و لا تخیب طمعی

و لا تقطع منک رجایی و املی