تلخ وشیرین94

دوستانه

تلخ وشیرین94

دوستانه

فضای خاص



Image result for ?فضای مجازی فضایی است که شیطان انسان را به گناهانی که در فضای حقیقی?‎


فضای مجازی فضایی است که شیطان انسان را به گناهانی که در فضای حقیقی از انجام آن حیا و شرم دارد دعوت می‌کند لذا کارهایی که در فضای مجازی انسان انجام می‌دهد اغلب از دید و اطلاع دیگران مخفی می‌ماند  

اما باید دانست که روزی خواهد آمد که تمام این احوالات گناه‌آلود به وضوح برای همه عالم هویدا می‌شود و آن وقت است که انسان از شرم نمی‌داند کجا باید برود

 پس رعایت حیا در فضای مجازی بسیار لازم‌تر از فضای حقیقی است! از همین رو باید این کلام خداوند را نه آویزه گوش که آویزه قلب و جان خود کرد که فرمود:
«وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏ [یونس/61]

و هیچ عملى را انجام نمى‏‌دهید، مگر اینکه ما شاهد بر شما هستیم در آن هنگام که وارد آن مى‌شوید! و هیچ چیز در زمین و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى‏‌ماند حتى به اندازه سنگینى ذره‌‏اى، و نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگ‌تر، مگر این‌که (همه آنها) در کتاب آشکار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است!». 

بنابراین، برای محفوظ ماندن از شر شیطان و از دست ندادن حیا و عفت، مخصوصا در فضای مجازی، لازم است انسان به این امر توجه نماید، که خداوند متعال در همه حال ناظر بر احوال اوست

Image result for ?حیا و عفت، مخصوصا در فضای مجازی?‎





بندگی خدا،

بی ربط شاید

وقتی مومنی را دفن میکنند؛

خدا به او می گوید بنده من ، تنهایت گذاشتند ؟

غصه مخور ، من انیس تو ام ...

.خــوشــا بــه حـــال بـنـده هــا...

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)

[

درد دل با خدا


-: الو! سلام

-: سلام علیکم! بفرمایید.

-: ببخشید با خدا کار داشتم، می خواستم با خودشون صحبت کنم.

-: خودم هستم، باز چی شده بنده من؟

-: اِ… چه حافظه ای ماشا الله. چه زود منو شناختید.

-: من هیچ کس و فراموش نمیکنم. هیچکس.

-: ببخشید خدا جونم! کارم یه خورده طول می کشه وقت دارین؟

-: بگو! همه حرفات رو می شنوم.

-: خدا جونم؟!

-: بگو جانم!

-: یه خواهش دارم.

-: بگو عزیزم.

-: ببین خدا! می دونی! می خوام بدونم وقتی باهات حرف می زنم و درد دل می کنم صدامو می شنوی یا نه.

اصلا می خوام هر وقت دعا می کنم، دعامو بشنوی. به حرفم گوش بدی.

می دونی! همینکه بدونم یکی حرفم رو می شنوه برام کافیه.

-: من که بارها گفتم ادعونی استجب لکم.

تو هر دفعه منو صدا کنی جوابت رو میدم.

هر موقع منو صدا کنی میام و پای درد دلت می شینم و باهات حرف می زنم. اما وقتی اینقدر این گوش تو هر صدایی و هر سخنی رو شنیده و سنگین شده که صدای منو نمی شنوه، تقصیر من نیست.

-: واقعا حرفام رو می شنوی؟!

-: واقعا حرفات رو می شنوم.

-: ببین خدا! تو از همه چیز با خبری. همه چیز رو می دونی، مگه نه؟

-: بله!

-: از حاجتم، از نامه نا نوشتم، از حرف نگفتم، از وضع دنیام، از آخرتم، از ظاهرم، از چیزی که تو دل دارم، … از همش خبر داری؟

-: آره همش رو می دونم

-: هق هق گریه هام رو می بینی؟

وقتی از بیچارگی و درموندگیم پیشت شکایت می کنم، حرفام رو می شنوی؟

وقتی از همه جا درمونده می شم و طرف تو میام، می فهمی که میام؟

صدای در زدنام رو می شنوی؟

-: بله بنده ام. می بینم. می شنوم. می فهمم. مگه نشنیدی ان الله بصیر بالعباد. مگه نشنیدی ان الله سمیع الدعاء

-: می دونم. اما من…

-: هر جا که بری بازم بنده منی. اما از بس که باور نمی کنی که همشو می بینم و می شنوم اینقدر دل منو می شکونی.

-: الهی بمیرم!

-: بارها شده گفتم نرو. نفهمیدی. رفتی. هی دنبالت اومدم. به ملائک گفتم مبادا چیزی بنویسینا صبر کنید تا لحظه اخر. بر می گرده. بنده ام اون عمل رو انجام نمی ده.بنده ام اون حرف رو نمی زنه. بنده ام اون…

هر چی ملائک گفتن بار الها! این بنده سابقه داره. دفعه اولش نیست. اما گفتم: نه شاید این دفعه عوض شده باشه. صبر کنید. چیزی ننویسید.
و اونا هم با من منتظر نشستن تا ببینن تو عوض شدی.

هی صدات زدم. گفتم: بنده ام نرو. اما تو رفتی. گفتم: بنده ام نزن. اما تو زدی. گفتم: بنده ام نکن. اما تو کردی. اخر سر منو پیش ملائک سر افکنده کردی. ملائک گفتن: بار الها! بازم بنده ات عوض نشد
-: شرمنده ام.

-: هر دفعه همین حرف رو می زنی. هر دفعه هم می بخشمت. هر دفعه هم به روم سیلی می زنی.

-: شرمندتم. با وجود همه محبتی که بهم داری سرم زیره. با اینکه خیلی بدم اما تو خیلی خوبی.

به جون خودم می دونم که اگه یکی از این نعمتهایی رو که بهم دادی بخاطر این همه کفر و ناشکریایی که می کنم ازم بگیری، کسی نمی تونه اون رو دوباره بهم بده.

به جون خودم می دونم اگر عزتی رو که تو چشم مردم بهم دادی و خوب می دونم که لایق این عزت نیستم، اگه ثانیه ای از من بگیری تو همون یک ثانیه کسی دیگه حاضر نیست بهم نگاه کنه. چه برسه به اینکه من رو به عنوان دوست، همراز و حتی فرزند قبول کنه.

اگه بگیری کی می تونه اون عزت رو به من بر گردونه؟! می دونم که جز خودت هیچ کس.

خدا جونم! از روز برام روشن تره که جز تو پناهی ندارم. هر جا برم، به هر راهی برم، به هر جا و مقامی برسم. باز اخر راه که رسیدم و دستم رو خالی دیدم تو رو صدا می کنم.

خیلی می ترسم یه روزی پیمونه گناه من سر بره و خشمت بگیره.

خیلی می ترسم که بگی به این بنده هر چی فرصت دادم آدم نشده.

خیلی می ترسم از لحظه ای که بخوای از من رو برگردونی.

خدا جونم! می دونم اینقدر نافرمانی و سرکشی کردم که لیاقت مهر تو رو ندارم.

اما…

اما بخشش صفتیه که فقط در خور شان و مقام توست.

-: دلمو می شکنی. غم رو دلم میاری. غصه دارم می کنی. بعد می گی غلط کردم؟!

می دونی! هر بار که میای دلم نمیاد دست رد تو سینت بزارم؟!

چشمای اشک بارونت رو که می بینم از خودم خجالت می کشم که در رو بروت باز نکنم. هر دفعه با روی گشاده در رو باز می کنم و به استقبالت میام به امید اینکه ایندفعه، دیگه رو درست می شی

اما تو میای نمک می خوری و نمک دون می شکنی

-: می دونم که با مدبر قرار دادن نفسم به خودم ستم کردم. اما خدایا! وای بر من اگر تو مرا نیامرزی. خدایا! تو زندگیم این همه به من نیکی کردی من چطور می تونم باور کنم که لحظه مرگ منو تنها بزرای و خوبی خودت رو از من دریغ کنی.

الهی اعتذاری الیک اعتذار من لم یستغن عن قبول عذره

فاقبل عذری یا اکرم من اعتذر الیه المسیئون

الهی لاترد حاجتی

و لا تخیب طمعی

و لا تقطع منک رجایی و املی