تلخ وشیرین94

دوستانه

تلخ وشیرین94

دوستانه

کد رهگیری دریافت سوابق ایثارگری کارکنان ارتش

1396/5/24 سه شنبه

قابل توجه ایثارگران ارتش؛کد رهگیری دریافت سوابق ایثارگری کارکنان ارتش به روز رسانی شد

معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد آخرین به روزرسانی سوابق ایثارگری کارکنان ارتش انجام و اطلاعات مربوط به آن بر روی پایگاه اطلاع رسانی ارتش قرار داده شد.

 
 معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد آخرین به روزرسانی سوابق ایثارگری کارکنان ارتش انجام و اطلاعات مربوط به آن بر روی پایگاه اطلاع رسانی ارتش قرار داده شد.
به گزارش روابط عمومی ارتش بنابر اعلام معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات آجا، آن دسته از کارکنان ارتش که سوابق ایثارگری دارند می توانند با مراجعه به سایت ارتش به نشانی WWW.Aja.ir(قسمت سمت راست - منوی شهدا و ایثارگران - کد رهگیری ایثارگران) نسبت به دریافت این کد اقدام نمایند.

کد رهگیری دریافت سوابق ایثارگری کارکنان ارتش

1396/5/24 سه شنبه

قابل توجه ایثارگران ارتش؛کد رهگیری دریافت سوابق ایثارگری کارکنان ارتش به روز رسانی شد

معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد آخرین به روزرسانی سوابق ایثارگری کارکنان ارتش انجام و اطلاعات مربوط به آن بر روی پایگاه اطلاع رسانی ارتش قرار داده شد.

 
 معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد آخرین به روزرسانی سوابق ایثارگری کارکنان ارتش انجام و اطلاعات مربوط به آن بر روی پایگاه اطلاع رسانی ارتش قرار داده شد.
به گزارش روابط عمومی ارتش بنابر اعلام معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات آجا، آن دسته از کارکنان ارتش که سوابق ایثارگری دارند می توانند با مراجعه به سایت ارتش به نشانی WWW.Aja.ir(قسمت سمت راست - منوی شهدا و ایثارگران - کد رهگیری ایثارگران) نسبت به دریافت این کد اقدام نمایند.

آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی مأمور بازگرداندن محمود احمدی‌نژاد به سیاست است؟


احمدی نژاد هیچ گاه رابطه دوستانه و خوبی با مجمع تشخیص دوران آیت الله هاشمی نداشت. چه آن زمان که رییس دولت بود و حضورش در جلسات این مجمع به تعداد انگشتان یک دست هم نرسید و حتی برخی وزرا روایت می کردند که آنها نیز از حضور در جلسات مجمع منع شده بودند، چه بعدها که از جایگاه عضو حقیقی به عضویت مجمع در آمد و روایت می شد با سکوت نظاره گر مباحث و تصمیمات مجمع است. مجمع تشخیص از نگاه محمود احمدی نژاد مجمع پیرمردان و از کارافتادگان سیاست بوده است. تصویری که نه فقط از زبان خود او که از زبان نزدیکانش نیز چندین بار مطرح شده بود. احمدی نژاد اما این روزها تنها امیدش به همین مجمع تشخیص است و صندلی که نظام باز هم فرصت نشستن بر آن را به او داده است. او شاید اینبار با نگاهی متفاوت تر به این صندلی نگاه می کند، اینبار او قرار است در مجمعی حضور داشته باشد که آیت الله هاشمی شاهرودی آن را اداره خواهد کرد، شاید همانقدر که او امیدوار به روزهای سیاست ورزی اش در این نهاد است سیاسیون هم نگاه شان به ایت الله هاشمی شاهرودی دوخته شده است که آیا آیت الله می تواند احمدی‌نژاد را در چهارچوب مجمع به مسیر درست سیاست ورزی هدایت کند. شاید رفاقت سیاسی قدیمی اینجا کارگر افتد. /نامه‌نیوز

بازدید فرزند آیت الله شاهرودی از ساختمان مجمع تشخیص مصلحت/ احتمال تغییرات در دبیرخانه و مرکز تحقیقات استراتژیک


۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۵۹  /   /  کد خبر: 82969
بازدید فرزند آیت الله شاهرودی از ساختمان مجمع تشخیص مصلحت/ احتمال تغییرات در دبیرخانه و مرکز تحقیقات استراتژیک

در پی صدور حکم انتصاب آیت الله هاشمی شاهرودی از سوی رهبر معظم انقلاب، روز سه شنبه فرزند آیت الله شاهرودی و تیم حفاظتی ایشان از ساختمان مجمع تشخیص مصلحت نظام بازدید کرده اند و به زودی زمینه حضور آیت الله شاهرودی در این مرکز فراهم می شود.

به گزارش خبرنگار بازتاب، با توجه به رحلت آیت الله هاشمی رفسنجانی در ۱۹ دی ماه ۹۵ و پایان حکم اعضای دوره قبلی مجمع تشخیص مصلحت در ۲۴ اسفندماه سال گذشته، فرایند انتصاب آیت الله شاهرودی به ریاست مجمع، یک روند طولانی ۵ ماهه داشته که با توجه به ضرورت انتصاب چهره ای معتبر به جای آیت الله هاشمی رفسنجانی، به نظر می رسد بخشی از دلایل این تاخیر، مربوط به بیماری آیت الله هاشمی شاهرودی است که پذیرش مسئولیت را برای ایشان مشکل کرده بود؛ اما سرانجام با تمهیدات و رایزنی ها به وقوع پیوست.

از سوی دیگر با توجه به موارد مندرج در حکم انتصاب رهبر معظم انقلاب، احتمال اقداماتی در خصوص تغییر ساختار مراکز زیر نظر مجمع می رود.

سامان بخشیدن به مجموعه‌ی سیاست‌های کلّی و بازنگری در عناوین و نیز در فرآیند تعیین و تنظیم آن، سامان بخشیدن به مسأله‌ی نظارت بر اجرای سیاست‌ها، سازوکار لازم برای ارزیابی کارآمدی و اثربخشی سیاست‌ها، ایجاد انسجام کامل در ساختار تشکیلاتی و مدیریتی و تمرکز برنامه‌ها بر اساس آئین‌نامه‌ی مصوّب و بالاخره چابک‌سازی تشکیلات و حذف بخش‌های موازی و غیر ضرور، از موارد تغییرات ساختاری و محتوایی است که رهبری در حکم خود انها را ضروری برشمرده اند.

مجمع تشخیص مصلحت اکنون علاوه بر ساختمان دفتر رئیس در خیابان ولی عصر که جلسات در آن تشکیل می شد، دارای ساختمان معروف مرکز تحقیقات استراتژیک در نیاوران و ساختمان دبیرخانه مجمع در خیابان نفت می باشد.

اکنون یکی از احتمالات درباره نحوه تحقق چالاکی مجمع که در حکم رهبری بر آن تاکید شده، کاهش فعالیت مرکز تحقیقات استراتژیک و پررنگ تر شدن دبیرخانه و انتقال دبیرخانه به ساختان مرکز تحقیقات در نیاوران است؛ موضوعی که با توجه به اشتغال جدی این روزهای دکتر ولایتی- رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع- به عنوان رئیس هیات امنا و هیات موسس دانشگاه آزاد دور از ذهن نیست.

همچنین با توجه به روابط خوب محسن رضایی با آیت الله شاهرودی و اشتغالات علمی آیت الله شاهرودی در حوزه علمیه قم، احتمالا از این پس نقش آقای رضایی در مجمع تشخیص پررنگ تر خواهد شد.

آن گونه که سایت مجمع تشخیص مصلحت اعلام کرده، «جزئیات برنامه ها و روند فعالیت آتی مجمع به ویژه کیفیت تغییرات ضروری که مقام معظم رهبری ابلاغ در حکم انتصاب خود تحت عنوان ضمائم و پیوست ها ابلاغ فرموده اند، به زودی توسط دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام در قالب یک کنفر انس خبری به اطلاع رسانه ها و مردم خواهد رسید. »

مرد قانون و ماجرای تنبیه


ا

ماجرای یک تنبیه

تک روستا از خاطره ای شخصی می گوید. خاطره ای که به قول خودش برایش درس زندگی شد؛
«دکتر مصدق مردی بود که وجودش بسیار برای جامعه ارزش داشت. از دروغگویی، دزدی، کلک، حقه بازی بدش می آمد. یک نمونه کوچکی که برای خود من رخ داد این بود که یک روز من با کامیون دکتر یونجه بردم تهران که بفروشم. رفتیم به سه راه آذری رفتیم و بارمان را خالی کردیم ماشینمان را باید در گاراژ می گذاشتیم و در کاروانسرای حشمت الدوله می خوابیدیم. موقع برگشت وقتی که سر سه راه عسگری رسیدیم، پاسبان به کامیون ما ایست داد. راننده نگه داشتیم و گفت که برو جریمه را که می نویسد، بگیر. رفتم و گفتم ببین سرکار! ننویس. می دانی ماشین مال کی هست؟ گفت مال دکتر مصدق است، می دانم. گفتم خب، ننویس. گفت آخر نمی شود. من همیشه می نویسم. گفتم نه، ننویس. پاسبان گفت دلیل شما چیست که می گویید ننویس؟ گفتم دلیلش این است که شما به جای 5 تومان جریمه ای که برای ماشین می زنی، از من 2 تومان بگیر و 3 تومانش را ننویس. من هم می نویسم، انعام پاسبان! من پیش خودم فکر کرده بودم که ما از آنجا که آمدیم و مرا با این ماشین فرستاده، بتوانم لااقل کاری انجام دهم که فراخور حالم شود. پاسبان هم گفت که والله دکتر مصدق مرد بزرگی است و اینطوری نیست. مرا به دردسر نیندازی. گفتم نه بابا! من آنجا پیشش هستم. یک جور آبش می کنم، برود. این بیچاره 2 تومان از من گرفت و 3 تومان را هم ندادیم.

صبح رسیدیم و صورت خرجمان را دادیم که بالا برود. در حین راه دیدم که صدای زنگ شتری بزرگ که با سیم  آویزان کرده بودند، بلند شد. دکتر مصدق دستور می داد که مثلا با من کار دارد، خانمی بود که آن طناب را می کشید و سیدعلی اکبر جویا می شد که با چه کسی کار دارند و مصدق مثلا می گفت که با من کار دارد یا با مباشر یا دیگری. گفت با تک روستا کار دارم. ما در حین اینکه به خانه می آمدیم و بین راه نرسیده بودیم، برگشتیم. من فکر کردم که خدایا چه شده که به این زودی من را خواست؟ حتما خوشش آمده که من 3 تومان به نفعش کار کرده ام! رفتم و سلام کردم و پرسید که آمدید؟ گفتم بله. گفت آقای تک روستا در صورت خرجتان نوشته اید که انعام پاسبان 2 تومان. درست است؟ گفتم بله آقا. من پاسبان را دیدم و دمش را دیدم و 2 تومان به او دادم و 3 تومان ندادم درحالی که همیشه 5 تومان جریمه می کرد. گفت درست است همیشه 5 تومان جریمه پای این ماشین نوشته می شد ولی شما به این صورت نوشته اید.

درواقع او خیلی دقیق بود و ذره بین بود. یعنی هر کاری که در بیمارستان نجمیه انجام می شد، سر ماه می آمد و اینجا می نشست و پاکتهای بزرگ را یکی یکی کنترل می کرد و مهر باطلی «بازدید شد» را می زد و بعد بایگانی می کرد. اینطور نبود که مثلا اینجا نشسته و نداند که در تهران چه می گذرد. خیلی دقیق بود. ما این حرف را زدیم و سرش را تکان داد و گفت که کار بسیار بدی کردی. گفتم چرا آقا؟ گفت چرا 2 تومان انعام به پاسبان دادی؟ گفتم آقا 3 تومان به نفع شما شد. گفت نه جانم، خیلی کار بدی کردی. در همین مشاجره ای که می کردیم، مباشر(سیدهدایت) می آمد تا حقوقهایمان را بدهد. سید هدایت را صدا زد و گفت که همراهت پول هست؟ گفت بله آقا. پرسید چقدر؟ گفت 10 تومان. سید هدایت 10 تومان را به آقا داد و گفت که بنویس به حساب آقای تک روستا که دیگر گوشش باشد که از این کارها نکند. گفتم آقا من نمی فهمم چه کار بدی کرده ام؟ گفت می خواهی بفهمی؟ گفتم بله. گفت بنشین. ما نشستیم و گفت پاسبان مملکت قانون مملکت است. تو قانون مملکت را نقض کردی و پاسبان مملکت را دزد کردی.

من آتش گرفته بودم و یکی، دو شب نخوابیدم و با خودم می گفتم خدایا این مرد چرا اینطوری است و با من چرا لج کرد؟ روز سوم مرا خواست و گفت من نمی توانم این را هضم کنم. گفتم آقا دیگر 10 تومان مرا جریمه کرده ای اگر می خواهید مابقی حقوق ما را هم بردارید. دیگر من چیزی ندارم. می گفت که نه کار بدی کرده ای. بیا برو تهران و آن پاسبان را پیدا کن، سه تومان را بده و قبض جریمه را بگیر و بیاور. گفتم آقا من از کجا پاسبان را در تهران پیدا کنم؟ گفت که هر پاسبانی 24 ساعت سر پست است و بعد استراحت است. اگر امروز رفتی و پیدایش نکردی، می روی در خیابان کاخ در آبدارخانه می مانی و می خوابی و صبح که پاسبان سر پست خود آمد قبض جریمه را از او می گیری. پول به من داد و گفت که برو این کار را بکن. این درحالی بود که او تبعید شده بود و مملکت دست کسی دیگر بود اما او هنوز مرد قانون بود. رفتیم و پاسبان از دور مرا دید و گفت که هان! ‌کارت را کردی؟ گفتم دکتر مصدق اینطوری است.

خلاصه من قبض را گرفتم و نزد دکتر آوردم. دید و گفت بله، بارک الله این قبض به آن پاسبان می گوید که دزد نباش، خدمت کن چون حقوق می گیری. شما نگاه کنید! بخدا من گریه ام می گیرد که یک چنین کسی برای 2 تومان چه بلایی سر من آورد. در دلم می گفتم که خدایا 10 تومان من چه شد؟ اما فقط تشویق می کرد که خیلی خب، جانم کار بسیار خوبی کردی. قبض را گرفت و ما آمدیم اما 10 تومان مرا نداد. بعد از دو، سه روز دیگر غذا پخته بودم که قدری هم خوب نشده بود. خودم دقیقا می دانم که اصلا غذا خوب نبود. فکر کردم که این بار هم 10 تومان دیگر جریمه می کند. خیلی نگران و ژولیده رفتم و گفت که خیلی غذایتان عالی بود. گفتم آقا کجا عالی بود؟ یک 10 تومان در پاکت اطوکرده به من داد. بیرون که آمدم، یواش در پاکت را باز کردم که ببینم چیست؟ دیدم درست همان 10 تومان است منتها آن 10 تومانی که از مباشر گرفت اطوکرده نبود اما 10 تومان من نو و اطو کرده بود. درواقع به این صورت به من برگرداند. او واقعا مرد پاکی بود. حالا یکی می گوید که نماز می خواند؟ می گویم ای بابا شما کی هستید؟! اگر او دلش برای مردم نمی سوخت این بیمارستان به این عظمت را برای مردم به صورت رایگان نمی ساخت که معالجه شوند. به مملکت خیلی علاقه داشت.»