پیرمرد نارنجی پوش در
حالی که کودک را
در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان
شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید . ماشین
بهش زد و فرار کرد.
پرستار:این بچه نیاز
به عمل داره
باید پولشو پرداخت
کنید.
پیرمرد:اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.خواهش می کنم عملش کنید ، من
پول رو تا شب براتون میارم...
پرستار:با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه نگاهی به کودک بیندازد گفت:این قانون بیمارستانه.باید پول قبل
از عمل پرداخت
بشه.
صبح روز بعد......
دکتر بر سر مزار دختر کوچکش اشک می ریخت.
و چقدر زود دیر می شود.
ا
ماجرای یک تنبیه
تک روستا از خاطره ای شخصی می گوید. خاطره ای که
به قول خودش برایش درس زندگی شد؛
«دکتر مصدق مردی بود که وجودش بسیار برای جامعه ارزش داشت. از دروغگویی، دزدی،
کلک، حقه بازی بدش می آمد. یک نمونه کوچکی که برای خود من رخ داد این بود که یک
روز من با کامیون دکتر یونجه بردم تهران که بفروشم. رفتیم به سه راه آذری رفتیم و
بارمان را خالی کردیم ماشینمان را باید در گاراژ می گذاشتیم و در کاروانسرای حشمت
الدوله می خوابیدیم. موقع برگشت وقتی که سر سه راه عسگری رسیدیم، پاسبان به کامیون
ما ایست داد. راننده نگه داشتیم و گفت که برو جریمه را که می نویسد، بگیر. رفتم و
گفتم ببین سرکار! ننویس. می دانی ماشین مال کی هست؟ گفت مال دکتر مصدق است، می
دانم. گفتم خب، ننویس. گفت آخر نمی شود. من همیشه می نویسم. گفتم نه، ننویس.
پاسبان گفت دلیل شما چیست که می گویید ننویس؟ گفتم دلیلش این است که شما به جای 5
تومان جریمه ای که برای ماشین می زنی، از من 2 تومان بگیر و 3 تومانش را ننویس. من
هم می نویسم، انعام پاسبان! من پیش خودم فکر کرده بودم که ما از آنجا که آمدیم و
مرا با این ماشین فرستاده، بتوانم لااقل کاری انجام دهم که فراخور حالم شود. پاسبان
هم گفت که والله دکتر مصدق مرد بزرگی است و اینطوری نیست. مرا به دردسر نیندازی.
گفتم نه بابا! من آنجا پیشش هستم. یک جور آبش می کنم، برود. این بیچاره 2 تومان از
من گرفت و 3 تومان را هم ندادیم.
صبح رسیدیم و صورت خرجمان را دادیم که بالا برود. در حین راه دیدم که صدای زنگ شتری بزرگ که با سیم آویزان کرده بودند، بلند شد. دکتر مصدق دستور می داد که مثلا با من کار دارد، خانمی بود که آن طناب را می کشید و سیدعلی اکبر جویا می شد که با چه کسی کار دارند و مصدق مثلا می گفت که با من کار دارد یا با مباشر یا دیگری. گفت با تک روستا کار دارم. ما در حین اینکه به خانه می آمدیم و بین راه نرسیده بودیم، برگشتیم. من فکر کردم که خدایا چه شده که به این زودی من را خواست؟ حتما خوشش آمده که من 3 تومان به نفعش کار کرده ام! رفتم و سلام کردم و پرسید که آمدید؟ گفتم بله. گفت آقای تک روستا در صورت خرجتان نوشته اید که انعام پاسبان 2 تومان. درست است؟ گفتم بله آقا. من پاسبان را دیدم و دمش را دیدم و 2 تومان به او دادم و 3 تومان ندادم درحالی که همیشه 5 تومان جریمه می کرد. گفت درست است همیشه 5 تومان جریمه پای این ماشین نوشته می شد ولی شما به این صورت نوشته اید.
درواقع او خیلی دقیق بود و ذره بین بود. یعنی هر کاری که در بیمارستان نجمیه انجام می شد، سر ماه می آمد و اینجا می نشست و پاکتهای بزرگ را یکی یکی کنترل می کرد و مهر باطلی «بازدید شد» را می زد و بعد بایگانی می کرد. اینطور نبود که مثلا اینجا نشسته و نداند که در تهران چه می گذرد. خیلی دقیق بود. ما این حرف را زدیم و سرش را تکان داد و گفت که کار بسیار بدی کردی. گفتم چرا آقا؟ گفت چرا 2 تومان انعام به پاسبان دادی؟ گفتم آقا 3 تومان به نفع شما شد. گفت نه جانم، خیلی کار بدی کردی. در همین مشاجره ای که می کردیم، مباشر(سیدهدایت) می آمد تا حقوقهایمان را بدهد. سید هدایت را صدا زد و گفت که همراهت پول هست؟ گفت بله آقا. پرسید چقدر؟ گفت 10 تومان. سید هدایت 10 تومان را به آقا داد و گفت که بنویس به حساب آقای تک روستا که دیگر گوشش باشد که از این کارها نکند. گفتم آقا من نمی فهمم چه کار بدی کرده ام؟ گفت می خواهی بفهمی؟ گفتم بله. گفت بنشین. ما نشستیم و گفت پاسبان مملکت قانون مملکت است. تو قانون مملکت را نقض کردی و پاسبان مملکت را دزد کردی.
من آتش گرفته بودم و یکی، دو شب نخوابیدم و با خودم می گفتم خدایا این مرد چرا اینطوری است و با من چرا لج کرد؟ روز سوم مرا خواست و گفت من نمی توانم این را هضم کنم. گفتم آقا دیگر 10 تومان مرا جریمه کرده ای اگر می خواهید مابقی حقوق ما را هم بردارید. دیگر من چیزی ندارم. می گفت که نه کار بدی کرده ای. بیا برو تهران و آن پاسبان را پیدا کن، سه تومان را بده و قبض جریمه را بگیر و بیاور. گفتم آقا من از کجا پاسبان را در تهران پیدا کنم؟ گفت که هر پاسبانی 24 ساعت سر پست است و بعد استراحت است. اگر امروز رفتی و پیدایش نکردی، می روی در خیابان کاخ در آبدارخانه می مانی و می خوابی و صبح که پاسبان سر پست خود آمد قبض جریمه را از او می گیری. پول به من داد و گفت که برو این کار را بکن. این درحالی بود که او تبعید شده بود و مملکت دست کسی دیگر بود اما او هنوز مرد قانون بود. رفتیم و پاسبان از دور مرا دید و گفت که هان! کارت را کردی؟ گفتم دکتر مصدق اینطوری است.
خلاصه من قبض را گرفتم و نزد دکتر آوردم. دید و گفت بله، بارک الله این قبض به آن پاسبان می گوید که دزد نباش، خدمت کن چون حقوق می گیری. شما نگاه کنید! بخدا من گریه ام می گیرد که یک چنین کسی برای 2 تومان چه بلایی سر من آورد. در دلم می گفتم که خدایا 10 تومان من چه شد؟ اما فقط تشویق می کرد که خیلی خب، جانم کار بسیار خوبی کردی. قبض را گرفت و ما آمدیم اما 10 تومان مرا نداد. بعد از دو، سه روز دیگر غذا پخته بودم که قدری هم خوب نشده بود. خودم دقیقا می دانم که اصلا غذا خوب نبود. فکر کردم که این بار هم 10 تومان دیگر جریمه می کند. خیلی نگران و ژولیده رفتم و گفت که خیلی غذایتان عالی بود. گفتم آقا کجا عالی بود؟ یک 10 تومان در پاکت اطوکرده به من داد. بیرون که آمدم، یواش در پاکت را باز کردم که ببینم چیست؟ دیدم درست همان 10 تومان است منتها آن 10 تومانی که از مباشر گرفت اطوکرده نبود اما 10 تومان من نو و اطو کرده بود. درواقع به این صورت به من برگرداند. او واقعا مرد پاکی بود. حالا یکی می گوید که نماز می خواند؟ می گویم ای بابا شما کی هستید؟! اگر او دلش برای مردم نمی سوخت این بیمارستان به این عظمت را برای مردم به صورت رایگان نمی ساخت که معالجه شوند. به مملکت خیلی علاقه داشت.»
وکیل ملت: آیتالله هاشمیرفسنجانی، در دیدار با اعضای هیـاترئیسه کنـگره بینالمللی حقوق شهروندی، قانون اساسی را به خاطر مقبولیت عام، برای مردم و حاکمیت معتبر دانست و با بیان اینکه میتوان عملکردها را براساس فصول، اصول و بندهای آن سنجید، تاکید کرد: «اجرای قانون اساسی مهمترین مرجع و شاخص برای بررسی حقوق شهروندی است.»
او توضیح داد که راهحل و راهکار گذر از مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و
اجتماعی جامعه، در قانون اساسی آمده و باید به آن عمل کنیم.
آیتالله هاشمیرفسنجانی ابتدا به یادآوری روند تدریجی تدوین اولیه
قانوناساسی، بررسی عالمانه توسط متخصصان در دانشگاهها و حوزههای علمیه،
بهویژه توسط مراجع وقت و تصویبنهایی در مجلس خبرگان قانوناساسی و نهایتا
رأی مردم در هر دو مقطع 58 و 68 یعنی رأی اول و رأی پس از بازنگری پرداخت.
او سپس توضیح داد: «قانون اساسی در فصل سوم که عنوان دقیق آن «حقوق ملت» است، موارد بسیار مهمی بهعنوان حقوق شهروندی درباره اشتغال، آموزش و پرورش، تحصیلات عالی، مسکن، بهداشت و درمان و حتی بیمه بیکاری دارد.» رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه گفت: «در اصل 29 صراحتا از «برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بیسرپرستی، در راهماندگی، حوادث و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکیبه صورت بیمه و... ، حقی است همگانی» سخن گفته و دولت را مکلف کرده که «طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق برای یکیک افراد کشور تامین کند.»
او «لا اکراه فی الدین» را که اصلی اساسی در دین اسلام و قرآن مبین است،
روح حاکم بر قانون اساسی در همه ابعاد دانست و عنوان کرد: «در قانوناساسی
آمده است که «هیچکس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد» یا
«هتکحرمت و حیثیت کسی که به حکم قانوندستگیر، بازداشت، زندانی یا
تبعیدشده به هر صورت که باشد، ممنوع و موجب مجازاتاست.»، یا «تفتیش عقاید
ممنوع است و هیچکس رانمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مواخذه
قرار داد» و مهمتر از همه اینکه «بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و
فاشکردنمکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور،
عدممخابره و نرساندن آنها، استراقسمع و هرگونه تجسس ممنوع است، مگر به
حکم قانون.»
آیتالله هاشمیرفسنجانی در ادامه سخنان خود با تاکید بر روشنبودن اصول
مربوط به مسائل حقوقی و قضایی در قانون اساسی، گفت: «درباره دستگیری افراد،
تفهیم اتهام، مراجع صالحه قضایی، دادخواهی هر فرد، انتخاب وکیل، اصول
بسیار مهم با تاکید بر حقوق شهروندی، داریم که درنهایت در اصول 37و 38
تاکید میشود که «اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرمشناخته
نمیشود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود.» و «هرگونه شکنجه برای
گرفتن اقرار یا کسب اطلاعممنوع است، اجبار شخص به شهادت، اقرار یا
سوگند مجاز نیستو چنین شهادت، اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.»
او تحصیل و تدریس اصول حقوقشهروندی قانوناساسی در دانشگاهها را ضروری و
موجب آشنایی جوانان دانشجو با حقوق خویش دانست و بیان کرد که وقتی جوانان
فرهیخته یک جامعه نسبت به حقوق شهروندان در قانوناساسی، آگاهی داشته
باشند، میتوان امیدوار بود که خانوادهها و کل جامعه را آگاه میکنند.
رئیسمجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه افزود: «این آگاهی، باعث حفظ کلیت
نظام و جلوگیری از سوءاستفاده کسانی میشود که به نام نظام و به نام
قانوناساسی، در حق مردم ظلم میکنند. البته کار تکمیلی این برنامه این است
که به قرآن و سایر منابع اسلامی مراجعه شود و متون مربوطه، اضافه شود.»
روزنامه قانون در یادداشت خود آورده است: نوع برخورد و به زانو نشاندن آنان با دستهای نهاده بر پشت سر،میتوانست یادآور شباهت صحنه با صحنههای اسیران آمریکایی و اروپایی با لباس نارنجی و دست نهاده بر پشت گردن در صحنه اعدام داعش باشد.