ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
روابطمان خراب شده است! آنرا دور بیندازیم یا مرمت کنیم؟ (انتقاد ممنوع)
وقتی به ازدواج که عمیقترین تجربه روابط بین انسانهاست فکر میکنیم ، هم میتوان زیباترین احساسات را تجربه کرد و هم زشتترین و غمگینانهترین احساسات را. روابط عاطفی هم میتواند ما را بسازد و هم میتواند ما را در عمق درههای غم و تنهایی رها کند و نابودمان سازد.
در سایه روابط عاطفی گاه قدی میکشیم به بلندای آسمان و گاه در میانه راه زندگیمان، پشتمان چنان خمیده از بار آزردگیها میشود که هیبت 70-80 سالگان را مانندیم.
من از نزدیک شاهد آلام و آزردگیهای شما بودهام، از نزدیک و در یک رابطه مبتنی بر اعتماد و وجاهت علمی به عنوان یک روانشناس خانواده در کنار تحملها و حتی از خود بیخود شدنهای شما بودهام. آنجا که از هراس تنهایی بر گوش همسرتان نواختید، آنجا که میخواستید فریاد به تو نیاز دارم را فریاد کنید ولی در پس پرده غرور خاموش شد، آنجا که چون نیاموخته بودید نتوانستید نیاز همسرتان را پاسخ دهید و به او بگویید که من هم تو را دوست دارم، آنجا که نمیخواستید به او خیانت کنید ولی از درد بی کسی به دیگری پناه بردید.
چطور میشود چنین روابطی که در ذات خود باید آرامش بیافریند، تا به این حد تجارب متفاوت میآفریند؟ چگونه میتوانیم شیب خط دلدادگیمان را از رفتن به یک سیر نزولی نجات دهیم؟
چرا گاهی آنقدر ذهنمان روی خصوصیات منفی همسرمان متمرکز میشود که نمیتوانیم ویژگیهای مثبت او را ببینیم و روز به روز فاصلههایمان بیشتر و بیشتر میشود؟ چطور میشود که تا دیروز وقتی اشک میریختیم دست مهربان او اشکهای ما را پاک میکرد و امروز حتی اگر به پهنای صورتمان اشک بریزیم او حتی واکنشی هم نشان نمیدهد؟
چه شده که تا دیروز وقتی به خانه میآمدیم، استقبال گرم همسرمان بود که خستگی یک روز سخت و طاقت فرسا را از جانمان دور میکرد و امروز او حتی حاضر نیست به نیم نگاهی از در آشپزخانه ما را میهمان مهربانیهایش کند؟
اینها درد دلها و شکایتهای مردان و زنان بیشماری است که در جلسات درمان شنیده میشود آنهایی که شیب خط دلدادگیشان منفی شده است. راه نجات در دور انداختن این روابط آشفته است یا ترمیم آن؟ خلاص شدن یا اصلاح نمودن؟
اگر ساختمانی در حال خراب شدن است هیچ کس پیشنهاد نمیکند که با بلدوزر آنرا زیر و زبر کنید. پس روابط آشفته را هم میتوان اصلاح کرد، نه آنکه راه طلاق و گسستگی را پیشه خود ساخت. اما چگونه؟
روابط عاطفی مثبت و موفق در بین زوجین بر اساس رفاقت عمیق بنا شده است. یعنی رابطهای براساس احترام دو طرفه و متقابل. روابطی که زوجین از حضور یکدیگر لذت میبرند. آنها از خصوصیات روحی و شخصیتی یکدیگر مطلعند، آرزوهای یکدیگر را میشناسند. توجه خاصی به خواستههای همسرشان دارند و میدانند که چگونه این توجه و علاقه را در طول زندگی روزمره خود به همسرشان نشان بدهند. آنها علیرغم همه بحثها و بگومگوهای عادی و اجتنابناپذیر توانستهاند رابطه دوستانه خود را مستحکم سازند.
در روابط عاطفی ترمیم شده باید از فنون و تکنیکهای "تلاش برای ترمیم" استفاده کرد. پس در زندگی همه ما اختلافات وجود دارد فقط باید ذهنمان را معطوف توانمندیهایی کنیم که میتواند بر روی شکاف ارتباطی ما پل بزند. بنا به گفته جان گاتمن - زوجدرمان معاصر - همسران سالهای سال سعی میکنند ذهن طرف مقابل را به نفع خود تغییر دهند، اما آن را عملی نمییابند. علت آنست که اکثر اختلافات فیمابین در تفاوتهای بنیادی مثل شخصیت، ارزشها و نحوه زندگی افراد ریشه دارد. با جنگ و ستیز روی این تفاوتها تنها چیزی که نصیب آنها میشود هدر دادن وقت و صدمه زدن هر چه بیشتر به بنیان زناشوییشان است.
در این مقاله تلاش می نمایم اولین تکنیک "تلاش برای ترمیم" را با شما در میان بگذارم این تکنیک: "انتقاد ممنوع":
مسلماً مواقعی پیش میآید که شما از دست همسرتان عصبانی میشوید، از دست او گلایه دارید و میخواهید به او خردهگیری کنید. مثلاً بیایید با هم تصور کنیم که مینا پس از یک روز خستهکننده و پذیرایی از میهمانانش، از اینکه میبیند همسرش در جمع کردن ظروف غذا به او هیچ کمکی نکرده ناراحت وعصبانی است. دو نوع گفتکوی زیر را از زبان مینا بشنوید:
الف) خیلی بیمعرفتی، هیچ وقت نبوده که به من توجه کنی. انگار مستخدم آوردی. من کار کنم و شما لذت ببری و بگی و بخندی.
ب) من خیلی ناراحتم از اینکه امشب این همه زحمت کشیدم. خیلی خسته شدم. قرار بود که تو هم برای مهمانی به من کمک کنی. دوست داشتم حداقل ظرفها رو برام جمع و جور میکردی.
جمله اول ماهیتی انتقادی دارد. انتقاد حمله به شخصیت فرد است. یک نوع اعلام جنگ میباشد و طرف مقابل را آماده دفاع و یا حمله متقابل مینماید. در انتقاد ما سرزنش میکنیم و همسرمان را گناهکار قلمداد میکنیم به اصطلاح دست به "ترور شخصیت" میزنیم. کلی و مبهم حرف میزنیم. تازه آخر سر هم درست و حسابی نمیگوییم دقیقاً چه میخواهیم و چه انتظاری از او داریم.
ولی در جمله دوم ما درست است که گلایه میکنیم، اما انتقادی در کار نیست. در این شرایط مثلاً مینا فقط به شکوه از کوتاهی همسرش در کمک کردن به او میپردازد . در واقع رفتار او را نشانه میگیرد نه شخصیت او را.
یادمان باشد حتی اگر تقصیر از طرف مقابلمان هم باشد، سرزنش کردن و انتقاد کردن او فقط اوضاع را خرابتر میکند و حلقهای به حلقههای ارتباط منفی ما اضافه میکند. و در دور انداختن روابطمان به ما بیشتر کمک مینماید نه در ترمیم روابط عاطفیمان.