تلخ وشیرین94

دوستانه

تلخ وشیرین94

دوستانه

قیمت یه روز زندگی چنده ؟

 راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی  چنده؟ تموم روز رو کار می‌کنیم و  آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم! شما رو به خدا تا حالا از  خودتون پرسیدید: قیمت یه روز بارونی چنده؟ یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو  چند می‌خری؟ حاضری برای بو کردن یه بنفشه  وحشی توی یه صبح بهاری یه  اسکناس درشت بدی؟ پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟ ولی اینم می‌دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به گل‌های وحشی که کنار جاده دراومدن نگاه کنی بوته‌هاش ازت پول نمی‌گیرن!

چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می‌کنی؟ می‌ترسی برقش بگیرتت؟ نه، اون می‌خواد ابهتش رو نشونت بده. آخه بعضی وقت‌ها یادمون میره چرا بارون میاد! این جوری فقط می‌خواد بگه منم هستم فراموش نکن که همین بارون که  کلافت می‌کنه که "اه چه بی‌موقع شروع شد، کاش چتر داشتم." بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می‌زنه.

هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟ شده از خودت بپرسی چرا تمام  وجودشونو روی سر ما گریه می‌کنن؟! اونقدر که دیگه برای خودشون  چیزی نمی‌مونه و نابود میشن؟ ابرها رو می‌گم...! هیچ وقت از ابرها تشکر کردی؟ هیچ وقت شده از خودت بپرسی که  چرا ذره ذره وجودشو انرژی می‌کنه و به موجودات زمین می‌بخشه؟! ماهانه می‌گیره یا قراردادی  کار می‌کنه؟

تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟ قشنگ‌ترین سمفونی طبیعت رو می‌تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی. قیمت بلیتش هم دل تومنه!

خودتو به آب و آتیش می‌زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار  اتاقت ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می‌تونی قشنگ‌ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل‌های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی‌شه، بلکه  پررنگ‌تر هم میشن! لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو،  شبنم صبح پاک می‌کنه و می‌بره.

تو که قیمت همه چیز رو با پول می‌سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی: قیمت یه دست سالم چنده؟ یه چشم بی‌عیب چقدر می‌ارزه؟ چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟! قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟ خیلی خنده داره نه؟ و خیلی سوال‌ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه... اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی‌هایی رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به فحش و بد و  بیراه می‌گیری؟ چی خیال کردی؟ پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز  خیال کردی! اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می‌ذاری تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می‌تونه همه رو آنی ازت پس بگیره.

پروردگاری که هر چی داریم از قدرت اوست... اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟ قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟ چقدر باید بابت مکالمه روزانه‌مون با خدا پول بدیم؟ یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی‌منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم اون وقت می‌فهمی که چرا داری تو این دنیا زندگی میکنی! قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر به زندگی ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو.



الهی العفو

 
گاهی چه دلگیر میشوی از خدا و گاهی
 
 
چه بی اندازه دلت برایش تنگ میشود؛

 
گاهی از حکمتش شاکی و گاهی راضی؛

 
گاهی مشکوک وگاهی مجذوبعدالتش میشوی

 
گاهی از رگ گردن به تو نزدیکتر و
 
 
گاهی دور میشود از تو؛

 
گاهی قدرتش در لبخند تو جاری میشود و
 
 
گاهی در گریه ات؛

خدا همان خداست،

کاش اینقدر ما گاهی به گاهی نمیشدیم!

فردی که ادعای خدایی می کرد

طبق گزارش‌های واصله به دادستانی پاکدشت اعلام شد که فردی با برگزاری کلاسهای آموزشی که با اعتقاد انحرافی همراه است، در سطح این شهرستان اقدام می‌کند.

  اخبارحوادث ,خبرهای حوادث,حوادث روز

این موضوع بلافاصله در دستور کار مسئولان قضایی این شهرستان قرار گرفت و نهایتا با رصدهای امنیتی و انتظامی، این فرد که مدعی شده بود در شکل و شمایل حضرت موسی (ع) آمده است، دستگیر شد.

تحقیقات اولیه خیلی زود از ادعاهای این فرد کذاب پرده برداشت و حاکی از آن بود که این فرد وقیحانه مدعی شده خداوند متعال است و در شکل و شمایل حضرت موسی (ع) به زمین آمده تا مشکلات در کشورهای مختلف را حل کند.

علیشپور دادستان عمومی و انقلاب شهرستان پاکدشت در گفت‌وگو با  میزان  به تشریح جلسات بازپرسی پرداخت و گفت: این فرد ادعا کرده که عذاب سختی در انتظار همه کسانی است که از امر و دستورات من سرپیچی می‌کنند و همه باید از من اطاعت کنند، چنانچه از دستوراتم اطاعت نکنند دچار عذاب سختی خواهند شد.

دادستان پاکدشت در رابطه با آخرین وضعیت پرونده این فرد خاطرنشان کرد: متهم با قرار قانونی بازداشت شده و اقدامات تحقیقاتی در حال انجام است.

طبق عادت :

توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی...

. توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم
خواندم سه عمودی

یکی گفت بلند بگو

گفتم یک کلمه سه حرفیه

ازهمه چیز برتر است

حاجی گفت: پول

تازه عروس مجلس گفت: عشق

شوهرش گفت: یار

کودک دبستانی گفت: علم

حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: حاجی اینها نمیشه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه

مادر بزرگ گفت:
مادرجان، "عمر" است.

سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار

دیگری خندید و گفت: وام

یکی از آن وسط بلندگفت: وقت

خنده تلخی کردم و گفتم: نه

اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !

هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم

شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور

و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
" خدا  "
《صادق هدایت》